بدون عنوان
سلام امروز 26 /9/91 هوا حسابی برف و بارانی صبح طبق معمول محیا دوست نداشت بیاد مهد و میگفت مجبورم میکنند بخوابم و من هم خوابم نمیاد گفتم باشه تو بیا امروز بطور جدی با خاله مریم صحبت میکنم که تو را مجبورت نکنند که بخوابی و بذارن با اسباب بازیها بازی کنی تا اینو گفتم محیا سریع بلند شد و اسباب بازیهاش رو جمع کرد توی کیفش و گفت من با اینا بازی میکنم و رفتیم مهد مریم نبود که بهش بگم الان میخوام به خانم سیفی زنگ بزنم و بگم محیا رو به زور و اجبار نخوابونید. ------------------ پنج شنبه رفتیم جنگلهای کوهسار جمعه هم رفتیم خونه مهرناز اینا --------------------- از آموزشهای محیا بنویسم از اعداد بلده 1 2 3 رو بنویسه از ...
نویسنده :
مامان محیا
8:23